مویرگهای شبکیه دو سوم داخلی شبکیه را خونرسانی میکنند، در حالی که یک سوم خارجی توسط کوريوکاپیلاریس تغذیه میشود. شبکه مویرگی داخلی (پلکسوس) در لایه سلولهای گانگلیونی قرار دارد و یک پلکسوس خارجی در لایه هستهای داخلی وجود دارد. نواحی بدون مویرگ در اطراف شریانچهها (شکل ۱۳.۱A) و در فووهآ (ناحیه بدون عروق فووهآ - FAZ) وجود دارند. مویرگهای شبکیه فاقد عضله صاف و بافت الاستیک هستند. دیواره آنها از اجزای زیر تشکیل شده است (شکل ۱۳.۱B):
ونولها و وریدهای شبکیه خون را از مویرگها تخلیه میکنند.
دیابت یک نگرانی عمده برای سیستمهای بهداشتی در سراسر جهان است. شیوع دیابت به طور بیوقفهای در حال افزایش است، به ویژه در بزرگسالان در سن کار. رتینوپاتی دیابتی شایعترین علت نابینایی جدید در اکثر کشورهای صنعتی است، که عمدتاً به دلیل تأخیر در دریافت درمان پزشکی است. با این حال، با غربالگری مؤثر و با پذیرش و اجرای نتایج مطالعه درمان زودهنگام رتینوپاتی دیابتی (ETDRS) و کارآزماییهای بالینی ضد VEGF، خطر کاهش شدید بینایی را میتوان به کمتر از ۵٪ کاهش داد.
شکل ۱۳.۱ بستر مویرگی طبیعی شبکیه. (A) ناحیه بدون مویرگ اطراف شریانچه – نمونه مسطح از شبکیه تزریق شده با جوهر هندی؛ (B) سلولهای اندوتلیال با هستههای کشیده و پریسیتها با هستههای گرد – نمونه هضم شده با تریپسین. (با تشکر از جی هری و جی میسون، از کتاب آسیبشناسی بالینی چشم، باترورث-هاینمن ۲۰۰۱.)
شیوع گزارششده رتینوپاتی دیابتی (DR) در افراد مبتلا به دیابت بین مطالعات مختلف و حتی در میان جمعیتهای معاصر در یک کشور، به طور قابل توجهی متفاوت است، اما احتمالاً در حدود ۴۰٪ است. افراد مبتلا به دیابت اغلب از اینکه ممکن است رتینوپاتی داشته باشند بیاطلاع هستند. شیوع DR در دیابت نوع ۲، ده سال پس از تشخیص، ۶۷٪ است و ۱۰٪ دچار بیماری پرولیفراتیو خواهند شد. DR در دیابت نوع ۱ شایعتر از دیابت نوع ۲ است.
تواتر معاینات باید منعکسکننده خطر فردی باشد و میتواند تا هر ۲ هفته یک بار باشد. ادم ماکولای دیابتی معمولاً پس از بارداری به طور خود به خود برطرف میشود و ممکن است در صورت بروز در اواخر بارداری نیازی به درمان نداشته باشد.
رتینوپاتی دیابتی عمدتاً یک میکروآنژیوپاتی است که در آن عروق خونی کوچک به ویژه در برابر آسیب ناشی از سطوح بالای گلوکز آسیبپذیر هستند. اثرات مستقیم هیپرگلیسمی بر سلولهای شبکیه نیز احتمالاً نقش دارند. محرکها و مهارکنندههای آنژیوژنیک بسیاری شناسایی شدهاند. به نظر میرسد فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) در دسته اول از اهمیت ویژهای برخوردار باشد.
طبقهبندی مورد استفاده در مطالعه درمان زودهنگام رتینوپاتی دیابتی (ETDRS) – طبقهبندی اصلاحشده Airlie House – به طور گستردهای در سطح بینالمللی استفاده میشود. یک نسخه خلاصهشده در جدول ۱۳.۱، همراه با راهنماهای مدیریتی، ارائه شده است. دستههای توصیفی زیر نیز به طور گسترده در عمل بالینی استفاده میشوند:
دستهبندی/توضیحات | مدیریت |
---|---|
رتینوپاتی دیابتی غیرپرولیفراتیو (NPDR) | |
بدون DR | معاینه مجدد در ۱۲ ماه |
NPDR بسیار خفیف فقط میکروآنوریسم |
معاینه مجدد اکثر بیماران در ۱۲ ماه |
NPDR خفیف هر یک یا همه موارد زیر: میکروآنوریسمها، خونریزیهای شبکیه، اگزوداها، لکههای پشمی، تا سطح NPDR متوسط. بدون ناهنجاریهای میکرواسکولار داخل شبکیهای (IRMA) یا تسبیحی شدن قابل توجه وریدها. |
دامنه معاینه مجدد ۶-۱۲ ماه، بسته به شدت علائم، پایداری، عوامل سیستمیک و شرایط شخصی بیمار. |
NPDR متوسط
|
معاینه مجدد تقریباً در ۶ ماه رتینوپاتی پرولیفراتیو دیابتی (PDR) تا ۲۶٪، PDR پرخطر تا ۸٪ در عرض یک سال. |
NPDR شدید قانون ۴-۲-۱؛ یک یا چند مورد از:
|
معاینه مجدد در ۴ ماه PDR تا ۵۰٪، PDR پرخطر تا ۱۵٪ در عرض یک سال. |
NPDR بسیار شدید دو یا چند معیار از معیارهای NPDR شدید. |
معاینه مجدد در ۲-۳ ماه PDR پرخطر تا ۴۵٪ در عرض یک سال. |
رتینوپاتی دیابتی پرولیفراتیو (PDR) | |
PDR خفیف-متوسط عروق جدید روی دیسک (NVD) یا عروق جدید در جای دیگر (NVE)، اما وسعت آن برای احراز معیارهای پرخطر کافی نیست. |
درمان با توجه به شدت علائم، پایداری، عوامل سیستمیک و شرایط شخصی بیمار مانند قابلیت اطمینان از حضور برای معاینه مجدد در نظر گرفته میشود. اگر درمان نشود، معاینه مجدد تا ۲ ماه. |
PDR پرخطر
|
درمان توصیه میشود – به متن مراجعه شود باید در اسرع وقت و قطعاً در همان روزی که بیمار علامتدار با دید خوب شبکیه مراجعه میکند، انجام شود. |
بیماری پیشرفته چشمی دیابت برای توضیحات به متن مراجعه شود. |
به متن مراجعه شود |
میکروآنوریسمها بیرونزدگیهای موضعی، عمدتاً کیسهای، از دیواره مویرگی هستند که یا به دلیل اتساع کانونی دیواره مویرگی در جایی که پریسیتها وجود ندارند، یا با ادغام دو بازوی یک حلقه مویرگی (شکل ۱۳.۲A) تشکیل میشوند. آنها اغلب در لایه مویرگی داخلی (لایه سلول گانگلیونی)، مجاور نواحی عدم پرفیوژن مویرگی (شکل ۱۳.۲B) ایجاد میشوند. از بین رفتن پریسیتها (شکل ۱۳.۲C) ممکن است منجر به تکثیر سلولهای اندوتلیال با تشکیل «میکروآنوریسمهای سلولی» (شکل ۱۳.۲D) شود. میکروآنوریسمها ممکن است اجزای پلاسما را به شبکیه نشت دهند که نتیجه اختلال در سد خونی-شبکیهای است، یا ممکن است ترومبوز شوند. آنها معمولاً اولین علامت DR هستند.
شکل ۱۳.۲ میکروآنوریسمها – هیستوپاتولوژی. (A) دو بازوی یک حلقه مویرگی که ممکن است با هم ادغام شده و یک میکروآنوریسم را تشکیل دهند – نمونه مسطح از شبکیه تزریق شده با جوهر هندی؛ (B) ناحیهای از عدم پرفیوژن مویرگی و میکروآنوریسمهای مجاور – نمونه مسطح از شبکیه تزریق شده با جوهر هندی؛ (C) پریسیتهای دژنره ائوزینوفیلیک (صورتی تیره) – نمونه هضم شده با تریپسین؛ (D) میکروآنوریسم همراه با تکثیر سلولهای اندوتلیال (میکروآنوریسم سلولی) – نمونه هضم شده با تریپسین. (با تشکر از جی هری و جی میسون، از کتاب آسیبشناسی بالینی چشم، باترورث-هاینمن ۲۰۰۱.)
اگزوداها در اثر ادم موضعی مزمن شبکیه ایجاد میشوند. آنها در محل اتصال شبکیه طبیعی و ادماتو ایجاد میشوند. آنها از لیپوپروتئین و ماکروفاژهای پر از چربی تشکیل شدهاند که عمدتاً در لایه پلکسیفرم خارجی قرار دارند (شکل ۱۳.۵A). هیپرلیپیدمی ممکن است احتمال تشکیل اگزودا را افزایش دهد.
ماکولوپاتی دیابتی (ادم ماکولا، اگزوداها یا ایسکمی) شایعترین علت کاهش بینایی متوسط در بیماران دیابتی، به ویژه نوع ۲ است. ادم منتشر شبکیه
شکل ۱۳.۳ تغییرات اولیه. (A) میکروآنوریسمها و خونریزیهای نقطهای/لکهای در قطب خلفی؛ (B) آنژیوگرافی فلورسئین (FA) که نقاط هایپرفلورسانس پراکنده تیپیک میکروآنوریسمها را نشان میدهد.
شکل ۱۳.۴ خونریزیهای شبکیه. (A) هیستولوژی که خون را به صورت منتشر در لایههای رشته عصبی شبکیه و سلولهای گانگلیونی و به صورت گلبول در لایههای خارجی نشان میدهد؛ (B) خونریزیهای لایه رشته عصبی شبکیه (شعلهای)؛ (C) خونریزیهای نقطهای و لکهای؛ (D) خونریزیهای تیره و عمیق. (با تشکر از جی هری و جی میسون، از کتاب آسیبشناسی بالینی چشم، باترورث-هاینمن ۲۰۰۱ – شکل A.)
شکل ۱۳.۵ اگزوداها. (A) هیستولوژی که رسوبات ائوزینوفیلیک نامنظم را عمدتاً در لایه پلکسیفرم خارجی نشان میدهد؛ (B) اگزوداهای کوچک و میکروآنوریسمها؛ (C) اگزوداهای گستردهتر که الگوی حلقوی (سرسینه) تشکیل میدهند؛ (D) اگزوداهایی که فووهآ را درگیر کردهاند، شامل رسوب مرکزی کلسترول کریستالی.
ادم در اثر نشت وسیع مویرگی و ادم موضعی ناشی از نشت کانونی از میکروآنوریسمها و قطعات مویرگی متسع ایجاد میشود. مایع در ابتدا بین لایههای پلکسیفرم خارجی و هستهای داخلی قرار میگیرد. بعداً ممکن است لایههای پلکسیفرم داخلی و رشتههای عصبی را نیز درگیر کند، تا زمانی که در نهایت کل ضخامت شبکیه ادماتو میشود. این امر با استفاده از OCT (شکل ۱۳.۶A) و FA (شکل ۱۳.۶B) به راحتی قابل تشخیص است.
شکل ۱۳.۶ ادم ماکولای سیستوئید. (A) OCT که ضخیمشدگی شبکیه و فضاهای سیستوئید را نشان میدهد؛ (B) FA که میکروآنوریسمهای نشتدهنده و هایپرفلورسانس منتشر مرکزی با الگوی گلبرگی را نشان میدهد. (با تشکر از ا. آمبرزین – شکل A.)
شکل ۱۳.۷ ادم ماکولای بالینی قابل توجه (به متن مراجعه شود).
لکههای پشمی از تجمع بقایای نورونی در لایه رشتههای عصبی تشکیل شدهاند. آنها در اثر اختلال ایسکمیک آکسونهای عصبی ایجاد میشوند که انتهای متورم آنها در میکروسکوپ نوری به صورت ساختارهای کروی در لایه رشتههای عصبی دیده میشود که به عنوان اجسام سیستوئید شناخته میشوند (شکل ۱۳.۱۱A). با بهبود لکههای پشمی، بقایا توسط اتولیز و فاگوسیتوز حذف میشوند.
حدود ۸۰٪ از لکههای پشمی دارای حفرههای هایپررفلکتیو هستند که به صورت کیست ظاهر میشوند.
ناهنجاریهای وریدی که در ایسکمی شبکیه دیده میشود شامل اتساع و پیچخوردگی عمومی، حلقهای شدن (شکل ۱۳.۱۲A)، تسبیحی شدن (باریکشدگی و اتساع کانونی) (شکل ۱۳.۱۲B) و قطعهقطعه شدن سوسیسیشکل (شکل ۱۳.۱۲C) است. وسعت ناحیه شبکیه که تغییرات وریدی را نشان میدهد، با احتمال ابتلا به بیماری پرولیفراتیو مرتبط است.
ناهنجاریهای میکرواسکولار داخل شبکیهای (IRMA) شانتهای شریانی-وریدی هستند که از شریانچههای شبکیه به ونولها میروند، بنابراین بستر مویرگی را دور میزنند و اغلب در مجاورت نواحی عدم پرفیوژن واضح مویرگی دیده میشوند (شکل ۱۳.۱۳A).
اتساع ظریف شریانچهای ممکن است نشانگر اولیه اختلال عملکرد ایسکمیک باشد. هنگامی که ایسکمی قابل توجه وجود دارد، علائم شامل باریکشدگی محیطی، 'سیم نقرهای' و انسداد است، شبیه به ظاهر تأخیری پس از انسداد شاخهای شریان شبکیه.
اگرچه عروق جدید پیششبکیهای ممکن است در هر جایی از شبکیه ایجاد شوند، اما معمولاً در قطب خلفی دیده میشوند. بافت فیبروزه، در ابتدا ظریف، به تدریج با افزایش اندازه عروق، توسعه مییابد.
شکل ۱۳.۸ ماکولوپاتی دیابتی کانونی (فوکال). (A) حلقهای از اگزوداهای سخت در ناحیه تمپورال ماکولا؛ (B) فاز تأخیری FA که ناحیه کانونی هایپرفلورسانس ناشی از نشت را در مرکز حلقه اگزودا نشان میدهد.
شکل ۱۳.۹ ماکولوپاتی دیابتی منتشر (دیفیوز). (A) خونریزیهای نقطهای و لکهای – ضخیمشدگی منتشر شبکیه وجود دارد (فلش)، که دیدن آن از نظر بالینی ممکن است دشوار باشد؛ (B) فاز تأخیری FA که هایپرفلورسانس وسیع (فلش) را در قطب خلفی به دلیل نشت در همان بیمار نشان میدهد.
شکل ۱۳.۱۰ ماکولوپاتی دیابتی ایسکمیک. (A) خونریزیهای نقطهای و لکهای و لکههای پشمی؛ (B) فاز وریدی FA که هیپوفلورسانس را به دلیل عدم پرفیوژن مویرگی در ماکولا و جاهای دیگر نشان میدهد.
شکل ۱۳.۱۱ لکههای پشمی. (A) هیستولوژی که اجسام سیستوئید را در لایه رشته عصبی شبکیه نشان میدهد؛ (B) ظاهر بالینی؛ (C) رتینوپاتی پرهپرولیفراتیو که IRMA را نشان میدهد (فلش).
شکل ۱۳.۱۲ تغییرات وریدی. (A) حلقهای شدن؛ (B) تسبیحی شدن؛ (C) قطعهقطعه شدن شدید.
شکل ۱۳.۱۳ ناهنجاریهای میکرواسکولار داخل شبکیهای. (A) هیستولوژی که شانت شریانی-وریدی و چند میکروآنوریسم را در یک بستر مویرگی با پرفیوژن ضعیف نشان میدهد – نمونه مسطح از شبکیه تزریق شده با جوهر هندی؛ میکروسکوپ کنتراست فاز؛ (B) ظاهر بالینی (فلش).
تا همین اواخر، فوتوکوآگولاسیون لیزری درمان اصلی DMO بود که خطر کاهش بینایی متوسط را تا ۵۰٪ در مقایسه با مشاهده کاهش میداد. در دسترس بودن عوامل ضد VEGF داخل زجاجیهای و شواهد قوی برای حمایت از اثربخشی آنها، رویکرد مدیریت را در سالهای اخیر به طور چشمگیری تغییر داده است. بسیاری از دستورالعملهای فعلی مراقبت از نتایج کارآزماییهای کنترلشده تصادفی آیندهنگر بزرگ که توسط شبکه تحقیقات بالینی رتینوپاتی دیابتی (DRCR.net) انجام شده است، نشأت گرفتهاند. باید به خاطر داشت که این مطالعات نتایج متوسطی را در گروههایی از بیماران ارائه میدهند و پاسخهای فردی ممکن است به طور قابل توجهی متفاوت باشد، به طوری که برخی از بیماران سود کمی از این مداخلات میبرند یا هیچ سودی نمیبرند. گزینهها باید همیشه به طور کامل با بیمار در میان گذاشته شوند. به طور خاص، بیماران با دید خوب (۶/۷.۵ یا بهتر) که در غیر این صورت معیارهای درمان را دارند، ممکن است ترجیح دهند تا زمانی که خطرات و مزایای مداخلات مختلف در نظر گرفته شود، تحت نظر باشند. نیاز به پیگیری دقیق و هزینه درمان پیشنهادی نیز ممکن است برای برخی از بیماران یک مسئله باشد و باید هنگام بحث در مورد درمان در نظر گرفته شود.
شکل ۱۳.۱۴ عروق جدید روی دیسک (NVD). (A) متوسط؛ (B) شدید همراه با لکههای پشمی؛ (C) FA که عروق نشتدهنده دیسک را نشان میدهد، همراه با ریزش وسیع مویرگهای محیطی و کانون کوچکی از عروق نشتدهنده در جای دیگر.
شکل ۱۳.۱۵ عروق جدید در جای دیگر (NVE). (A) خفیف؛ (B) شدید؛ (C) همراه با فیبروز.
شکل ۱۳.۱۶ عروق جدید روی عنبیه (روبئوزیس ایریدیس).
شکل ۱۳.۱۷ درمان ضد VEGF برای ادم ماکولای بالینی قابل توجه. (A) نقشه ضخامت ماکولا و ظاهر OCT قبل از درمان که ضخیمشدگی منتشر ناحیه ماکولا را نشان میدهد؛ (B) ۶ ماه پس از درمان که برطرف شدن ادم را نشان میدهد.
شکل ۱۳.۱۸ لیزر برای ادم ماکولای بالینی قابل توجه. (A) قبل از درمان با لیزر شبکهای اصلاحشده ماکولا؛ (B) بیمار در (A) بلافاصله پس از لیزر شبکهای.
شکل ۱۳.۱۹ لیزر دیود زیرآستانهای (میکروپالس) برای ادم ماکولای بالینی قابل توجه. (A) نقشه ضخامت ماکولا و ظاهر OCT قبل از درمان که ضخیمشدگی ناحیه ماکولا در زیر فووهآ را نشان میدهد؛ (B) ۳ ماه پس از درمان که عدم وجود ادم را نشان میدهد.
درمان در طی ۲-۳ جلسه) و اینکه دید در شب و دید رنگ ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد.
زیرا بیمار ممکن است به جای PRP، درمان با عامل ضد VEGF را انتخاب کند. با این حال، آنها همچنین باید از خطرات مرتبط با تزریقهای مکرر و ماهیت نسبتاً کوتاهمدت این مطالعات آگاه شوند.
شکل ۱۳.۲۰ (A) ظاهر شبکیه چندین ماه پس از لیزر؛ (B) تصویر ترکیبی از درمان آرایهای چندنقطهای 'اسکن الگویی'؛ (C) قبل از درمان رتینوپاتی دیابتی پرولیفراتیو شدید؛ (D) ۳ ماه بعد عروق جدید پسرفت کردهاند - فیبروز باقیمانده در دیسک وجود دارد. (با تشکر از سی باری – شکل A؛ اس چن – شکل B.)
بیهوشی موضعی در اکثر بیماران کافی است، اگرچه در صورت لزوم میتوان از بیهوشی زیرتنون یا پریبولبار استفاده کرد.
موجود در برخی دستگاهها از ترکیبی از مدت زمان پالس کوتاه (مثلاً ۲۰ میلیثانیه)، فواصل زمانی بسیار کوتاه و آرایههای تحویل برنامهریزیشده برای تسهیل کاربرد تعداد زیادی پالس در یک دوره کوتاه استفاده میکنند (شکل ۱۳.۲۰B). PRP زیرآستانهای واقعی نیز تحت بررسی است و نتایج امیدوارکنندهای را نشان میدهد. به نظر میرسد مدت زمان پالس کوتاهتر به تعداد کل سوختگیهای بیشتری برای پاسخ کافی نیاز دارد و ممکن است برای دستیابی به رگرسیون کندتر باشد.
پروتکل S PRCR.net نتیجه میگیرد که درمان با رانیبیزوماب داخل زجاجیهای به اندازه PRP در بیماران با PDR پرخطر تا ۵ سال مؤثر است. میزان ادم ماکولا کاهش مییابد و میدان بینایی کمی بهتر از درمان ضد VEGF حفظ میشود. صرف نظر از گزینه درمانی، تقریباً نیمی از بیماران دچار خونریزی زجاجیه خواهند شد.
در طول آن دوره. درمان ضد VEGF باید اجتناب شود و PRP ارائه شود اگر پیگیری احتمالاً ضعیف باشد یا هزینه یک مسئله باشد.
FA با میدان دید وسیع امکان تعیین دقیق عدم پرفیوژن مویرگی محیطی را فراهم میکند (شکل ۱۳.۲۱). درمان انتخابی این نواحی با لیزر پراکنده به طور مؤثری منجر به رگرسیون NV میشود در حالی که عوارض بالقوه را به حداقل میرساند.
بیماری پیشرفته دیابتی یک عارضه جدی و تهدیدکننده بینایی از DR است که در بیمارانی رخ میدهد که درمان آنها ناکافی یا ناموفق بوده است. گاهی اوقات، بیماری پیشرفته در هنگام مراجعه مشهود است.
شکل ۱۳.۲۱ FA با میدان دید وسیع که نواحی گستردهای از عدم پرفیوژن مویرگی را نشان میدهد – فلش یک نمونه کاملاً مشخص را نشان میدهد. (با تشکر از ا. آمبرزین.)
شکل ۱۳.۲۲ بیماری پیشرفته دیابتی. (A) خونریزی رتروهایالوئید و داخل ژل؛ (B) کشش پیششبکیهای؛ (C) جداشدگی کششی شبکیه؛ (D) خونریزی قابل توجه زجاجیه. (با تشکر از اس چن – شکل A؛ سی باری – شکل D.)
ایسکمی شبکیه یا جداشدگی پایدار شبکیه به دنبال ویترکتومی ناموفق پارس پلانا.
ویترکتومی در DR معمولاً با اندولیزر گسترده PRP ترکیب میشود. نتایج بینایی به اندیکاسیون خاص جراحی و شدت بیماری از پیش موجود بستگی دارد.
که نشان میدهد هر دو گزینه درمان خط اول منطقی برای خونریزی زجاجیه ناشی از PDR هستند.
شکل ۱۳.۲۳ خونریزی بزرگ پیشماکولار رتروهایالوئید. (A) قبل؛ (B) و (C) پس از هایالوئیدوتومی با لیزر Nd:YAG. (با تشکر از اس چن.)
گمان میرود پاپیلوپاتی دیابتی (پاپیلایتیس دیابتی) یک نوع غیرشایع از نوروپاتی اپتیک ایسکمیک قدامی باشد، اگرچه معمولاً دوطرفه است و تمایل به تورم منتشرتر دیسک دارد.
تا ۱۰٪ از افراد بالای ۴۰ سال بدون دیابت ملیتوس، ویژگیهای رتینوپاتیک - معمولاً بسیار خفیف - مانند میکروآنوریسمها، خونریزیهای نقطهای و لکهای و لکههای پشمی را نشان میدهند که با تشخیص DR سازگار است. با فرض اینکه علت چشمی جایگزین مانند RVO یا تلانژکتازی ماکولای ایدیوپاتیک رد شده باشد، این رتینوپاتی «غیردیابتی» تمایل به ارتباط با افزایش خطر عروقی-مغزی و قلبی-عروقی دارد و ممکن است به ویژه در بیماران با فشار خون شناخته شده یا در مراحل اولیه شایع باشد. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد ممکن است نشانگری از دیابت پیشبالینی در برخی بیماران باشد؛ کالیبر بالاتر ونولها نیز ممکن است این را نشان دهد. مدیریت مناسب تعریف نشده است، اگرچه ارزیابی و مدیریت بهینه عوامل خطر عروقی سیستمیک ممکن است محتاطانه باشد. علائم معمولاً به طور خود به خود ناپدید میشوند و این در افرادی با سطوح پایینتر خطر قلبی-عروقی محتملتر است.
ترومبوز ورید شبکیه به شدت با عوامل موضعی و سیستمیک مرتبط با سن در ارتباط است. این دومین بیماری شایع عروقی شبکیه پس از DR است. این وضعیت ۵ نفر از هر ۱۰۰۰ نفر را در دنیای صنعتی تحت تأثیر قرار میدهد. در انسداد شاخهای ورید شبکیه (BRVO)، ضخیمشدگی آرتریوسکلروتیک یک شریانچه شاخهای شبکیه با فشردهسازی یک ونول در نقطه تقاطع شریانی-وریدی همراه است که با داشتن یک غلاف ادوانتیس مشترک تشدید میشود. این امر منجر به
شکل ۱۳.۲۴ پاپیلوپاتی دیابتی. (A) تورم هایپرمیک دیسک و تلانژکتازی (فلش) بدون علائم بینایی؛ (B) آنژیوگرام فلورسئین دیسک اپتیک نشان داده شده در (A) که تلانژکتازی و علائم رتینوپاتی زمینهای اولیه را نشان میدهد؛ (C) ظاهر دیسک ۲ ماه بعد پس از بهبود خود به خودی.
تغییرات ثانویه شامل از دست دادن سلولهای اندوتلیال، جریان آشفته و تشکیل ترومبوز است. به طور مشابه، ورید و شریان مرکزی شبکیه یک غلاف مشترک در نقاط تقاطع خلفی لامینا کربروزا دارند، به طوری که تغییرات آترواسکلروتیک شریان ممکن است باعث انسداد ورید مرکزی شبکیه (CRVO) شود. تصور میشود عوامل پروترومبوتیک هماتولوژیک در اقلیتی مهم هستند و استعداد آترواسکلروتیک آناتومیک را تقویت میکنند. پس از وقوع انسداد ورید، افزایش فشار ورید و مویرگ با رکود جریان خون به دنبال دارد که منجر به هیپوکسی شبکیه میشود، که به نوبه خود منجر به آسیب به سلولهای اندوتلیال مویرگی، نشت اجزای خون و آزادسازی واسطههایی مانند VEGF میشود.
تشخیص و مدیریت بیماری سیستمیک مرتبط عمدتاً با هدف کاهش خطر حوادث انسدادی عروقی در آینده، هم چشمی و هم سیستمیک، است.
این آزمایشها ممکن است در (الف) بیماران زیر ۵۰ سال؛ (ب) در RVO دوطرفه؛ (ج) بیمارانی با ترومبوزهای قبلی یا سابقه خانوادگی ترومبوز؛ و (د) برخی بیمارانی که بررسی برای ارتباطات شایع در آنها منفی است، در نظر گرفته شوند. شواهد یک ارتباط سببی برای بسیاری از این موارد محدود است.
نکته شایعترین علت زمینهای انسداد شاخهای ورید شبکیه، فشار خون سیستمیک است که باید به طور مؤثر درمان شود تا خطر عوارض دیررس قلبی-عروقی و مغزی-عروقی کاهش یابد.
شکل ۱۳.۲۵ طبقهبندی انسداد شاخهای ورید شبکیه بر اساس محل انسداد. (A) اصلی در دیسک؛ (B) اصلی دور از دیسک؛ (C) ماکولار جزئی؛ (D–F) محیطی بدون درگیری ماکولا.
شکل ۱۳.۲۶ BRVO حاد. (A) انسداد شاخهای ورید گیجگاهی فوقانی با گسترش به ماکولا؛ (B) احتقان وریدی گیجگاهی فوقانی و لکههای کاتن-وول؛ (C) خونریزی عمدتاً ماکولار؛ (D) FA نشاندهنده هیپوفلورسانس. (با تشکر از C Barry – شکل A.)
به نظر نمیرسد مداخله بر نتیجه بینایی تأثیر بگذارد. سوختگیهایی با شدت خفیف تا متوسط، قطر واقعی ۴۰۰-۵۰۰ میکرومتر، مدت زمان ۰.۰۵ ثانیه و با فاصله یک عرض سوختگی از یکدیگر در ناحیه ایسکمیک اعمال میشوند (شکل ۱۳.۲۸A). FA میتواند برای تأیید NV مشکوک در صورت لزوم و برای نشان دادن نواحی ایسکمیک که ممکن است به طور خاص با لیزر هدف قرار گیرند، استفاده شود (شکل ۱۳.۲۸B). لیزر ممکن است با تزریق داخل زجاجیهای ماهانه ۴ تا ۶ هفتهای آنتی-VEGF ترکیب شود.
شکل ۱۳.۲۷ BRVO قدیمی. (A) انسداد شاخهای ورید گیجگاهی فوقانی با عروق شانت (فلش)؛ (B) انسداد گیجگاهی فوقانی با اسکلروز وریدی و ادم ماکولای مزمن؛ (C) خونریزیهای در حال جذب، اگزوداها و عروق جانبی؛ (D) آنژیوگرافی فلورسئین (FA) از (C) که نواحی عدم پرفیوژن (نوک پیکان) و عروق جانبی (فلش) را نشان میدهد.
با درمان «در صورت نیاز» حفظ میشود. درمان را به محض تشخیص شروع کنید. ترکیب تزریقات داخل زجاجیهای با لیزر ممکن است باعث کاهش دفعات تزریق شود، اما رژیم بهینه هنوز مشخص نشده است.
یک اثر درمانی تقریباً قابل مقایسه. درمان نباید در فاصله ۰.۵ قطر دیسک از مرکز فووآ تجاوز کند. خونریزیهای شبکیه و عروق خونی - به ویژه کولترالها - نباید درمان شوند.
نکته OCT امکان تحلیل کمی سریع ماکولا را فراهم میکند و در ارزیابی و مدیریت بعدی انسداد ورید شبکیه اهمیت یافته است.
شکل ۱۳.۲۸ درمان انسداد شاخهای ورید شبکیه. (A) فوتوکوآگولاسیون لیزری سکتوری برای نئوواسکولاریزاسیون؛ (B) ظاهر FA پس از فوتوکوآگولاسیون لیزری سکتوری؛ (C) OCT ادم سیستوئید ماکولا قبل از و (D) ۴ هفته پس از تزریق داخل زجاجیهای بواسیزوماب. (با تشکر از C Barry – شکل A؛ S Chen – شکلهای C و D.)
انسداد همیرتینال ورید توسط برخی مراجع به عنوان نوعی از CRVO در نظر گرفته میشود و ممکن است ایسکمیک یا غیرایسکمیک باشد. این عارضه از BRVO یا CRVO کمتر شایع است و شامل انسداد شاخه فوقانی یا تحتانی ورید مرکزی شبکیه (CRV) میشود. انسداد همیاسفریک یک شاخه اصلی CRV را در دیسک اپتیک یا نزدیک آن مسدود میکند. انسداد همیسنترال که کمتر شایع است، شامل
یک تنه از CRV دو تنهای است که به عنوان یک واریانت مادرزادی در قسمت قدامی سر عصب بینایی باقی مانده است.
پیشآگهی به شدت ایسکمی شبکیه بستگی دارد، اما مدیریت آن کمتر از BRVO و CRVO مطالعه شده است. ایسکمی گسترده شبکیه حاکی از خطر گلوکوم نئوواسکولار است و باید همانند CRVO ایسکمیک مدیریت شود (به زیر مراجعه کنید)، در غیر این صورت مدیریت، به ویژه ادم ماکولا، ممکن است مانند BRVO باشد.
شکل ۱۳.۲۹ انسداد همیرتینال ایسکمیک ورید. (A) نقص میدان بینایی آلتitudinال تحتانی؛ (B) انسداد ایسکمیک فوقانی که لکههای کاتن-وول و خونریزیها را نشان میدهد.
شکل ۱۳.۳۰ (A) انسداد همیرتینال تحتانی ورید؛ (B) فاز تأخیری FA که هیپوفلورسانس گسترده به دلیل عدم پرفیوژن مویرگی، با هایپرفلورسانس خفیف دور عروقی (فلش) را نشان میدهد. (با تشکر از C Barry.)
انسداد قریبالوقوع (نسبی) ورید مرکزی شبکیه (CRVO) به طور متوسط در بیماران جوانتری نسبت به کسانی که دچار انسداد شدیدتر میشوند، رخ میدهد. پیشآگهی معمولاً خوب است، اما بخشی از بیماران به سمت CRVO ایسکمیک پیشرفت میکنند. تمایز بین CRVO «قریبالوقوع» و CRVO غیرایسکمیک خفیف (به زیر مراجعه کنید) واضح نیست و ممکن است تصنعی باشد. علائم ممکن است وجود نداشته باشند یا فقط شامل تاری دید جزئی یا گذرا باشند که به طور مشخص هنگام بیدار شدن از خواب بدتر است. در معاینه، اتساع و پرپیچوخمی خفیف وریدهای شبکیه (شکل ۱۳.۳۱A)، با خونریزیهای نقطهای و لکهای نسبتاً کم، کوچک و پراکنده وجود دارد (شکل ۱۳.۳۱B). ممکن است ادم ماکولای خفیف وجود داشته باشد. اتوفلورسانس فوندوس (FAF) ممکن است ظاهری سرخسمانند در اطراف وریدها را نشان دهد (به زیر مراجعه کنید) و FA به طور کلی گردش خون مختل شبکیه را نشان میدهد. درمان تجربی است،
با توجه به فقدان شواهد مستدل. اصلاح هرگونه بیماری سیستمیک زمینهساز، پرهیز از کمآبی و کاهش فشار داخل چشمی (IOP) برای بهبود پرفیوژن مطرح شده است. عوامل ضدپلاکتی، سایر اقدامات ضدانعقادی و همودیلوشن فایده اثبات شدهای ندارند، اما ممکن است در برخی موارد در نظر گرفته شوند.
CRVO غیرایسکمیک، که گاهی «رتینوپاتی استاز وریدی» نامیده میشود (همچنین گاهی برای توصیف سندرم ایسکمیک چشمی استفاده میشود - به بخشهای بعد مراجعه کنید) شایعتر از نوع ایسکمیک است. حدود یک سوم موارد، اغلب طی چند ماه، به CRVO ایسکمیک پیشرفت میکنند.
شکل ۱۳.۳۱ انسداد قریبالوقوع ورید مرکزی شبکیه. (A) اتساع و پرپیچوخمی وریدهای شبکیه؛ (B) خونریزیهای پراکنده نقطهای و لکهای.
نکته حدت بینایی کمتر از ۶/۶۰ و وجود RAPD به طور معمول نشاندهنده ایسکمی قابل توجه شبکیه و پیشآگهی بینایی ضعیف در بیمار مبتلا به انسداد ورید مرکزی شبکیه است.
CRVO ایسکمیک با کاهش قابل توجه پرفیوژن شبکیه همراه با بسته شدن مویرگها و هیپوکسی شبکیه مشخص میشود. ایسکمی ماکولا و گلوکوم نئوواسکولار (NVG) علل اصلی موربیدیتی بینایی هستند.
شکل ۱۳.۳۲ انسداد غیرایسکمیک ورید مرکزی شبکیه (CRVO). (A) حاد - پرپیچوخمی و اتساع تمام شاخهها، با خونریزیهای نقطهای، لکهای و شعلهای؛ (B) خونریزیهای گسترده شعلهای شکل؛ (C) خونریزیهای در حال جذب؛ (D) FA از (C) در فاز تأخیری که پوشیدگی توسط خون و رنگآمیزی دیواره عروق (فلش) اما پرفیوژن مویرگی خوب را نشان میدهد.
حاشیه. بنابراین گونیوسکوپی روتین باید قبل از اتساع مردمک انجام شود.
مدیریت CRVO غیرایسکمیک به طور کلی بسیار کمتر تهاجمی از CRVO ایسکمیک است، بنابراین مهم است که تا حد امکان این دو را از یکدیگر تشخیص داد.
شکل ۱۳.۳۳ (A) روبئوزیس ایریدیس در حاشیه مردمک؛ (B) نئوواسکولاریزاسیون با سینشی قدامی محیطی (PAS) اولیه در زاویه عمدتاً باز.
شکل ۱۳.۳۴ انسداد ایسکمیک ورید مرکزی شبکیه. (A) لکههای کاتن-وول متعدد، خونریزیهای شعلهای و لکهای عمیق در مرحله حاد؛ (B) اتساع وریدی با لکههای کاتن-وول در دیسک؛ (C) عروق شانت (فلش)؛ (D) FA که هیپوفلورسانس گسترده به دلیل عدم پرفیوژن مویرگی را نشان میدهد.
که منجر به تفکیک سریعتر NV نسبت به بیماران تحت PRP تنها میشود. این روش همچنین مزیت کاهش ادم ماکولا را دارد.
علت اصلی دید ضعیف پس از CRVO، ادم ماکولای مزمن است. پیشآگهی برای CRVO ایسکمیک به دلیل ایسکمی ماکولا و گلوکوم نئوواسکولار بسیار ضعیف است.
شکل ۱۳.۳۵ درمان عوارض انسداد ورید مرکزی شبکیه. (A) ایمپلنت Ozurdex (دگزامتازون ۰.۷ میلیگرم) در حفره زجاجیه؛ (B) OCT نشاندهنده ادم ماکولای قابل توجه قبل و ۶ ماه پس از ایمپلنت Ozurdex داخل زجاجیهای، که جذب ادم را نشان میدهد؛ (C) تریامسینولون پس از تجویز داخل زجاجیهای؛ (D) فوتوکوآگولاسیون پانرتینال. (با تشکر از S Chen – شکل C.)
سایر عوامل خطر ترومبوفیلی با افزایش قابل توجه خطر ترومبوز وریدی سیستمیک در ترکیب با HRT همراه است.
پاپیلوفلبيت یک بیماری غیرشایع و با تعریف ضعیف است که به طور معمول افراد زیر ۵۰ سال را تحت تأثیر قرار میدهد که ممکن است شیوع بالاتری از فشار خون و دیابت داشته باشند. برخی یا همه موارد ممکن است صرفاً نوعی از CRVO باشند که در افراد جوانتر رخ میدهد، اگرچه تورم دیسک اپتیک یا التهاب ورید مرکزی شبکیه به عنوان رویداد آغازین حداقل در برخی موارد حدس زده شده است. احتمالاً همپوشانی تشخیصی با پاپیلوپاتی دیابتی وجود دارد.
پاپیلوفلبيت به طور معمول فقط باعث کاهش خفیف تا متوسط دید بدون RAPD میشود و به طور کلی پیشآگهی خوبی دارد. ادم دیسک یافته غالب است و خونریزیهای شبکیه و سایر علائم مانند لکههای کاتن-وول عمدتاً اطراف پاپیلا هستند و به قطب خلفی محدود میشوند (شکل ۱۳.۳۶). ادم ماکولای سیستوئید (CMO) ممکن است وجود داشته باشد و نئوواسکولاریزاسیون سگمان خلفی یا قدامی گاهی اوقات همراه با عدم پرفیوژن مویرگی در FA گزارش شده است. ممکن است دوطرفه باشد، هنگامی که فشار داخل جمجمهای افزایش یافته باید رد شود. بررسی احتمالاً باید مانند CRVO در یک فرد جوان باشد. تمایز از پاپیلوپاتی دیابتی ممکن است دشوار باشد. درمان با آنتی-VEGF داخل زجاجیهای یا استروئید گزارش شده است.
شبکیه خارجی توسط شریانهای مژگانی از طریق کوریوکاپیلاریس و شبکیه داخلی توسط شریان مرکزی شبکیه (CRA) خونرسانی میشود.
شکل ۱۳.۳۶ پاپیلوفلبيت.
شریان افتالمیک هم به CRA - اولین شاخه آن - و هم به شریانهای مژگانی منشأ میدهد (شکل 19.5A را ببینید). دومی همچنین از طریق عضلات رکتوس، سگمان قدامی را خونرسانی میکند.
پس از تشخیص و ارزیابی اولیه توسط چشمپزشک، بسیاری از عناصر ارزیابی ممکن است توسط یک متخصص انجام شود
تیم سکته. ارزیابی فوری عروقی توسط متخصص ضروری است به دنبال یک رویداد شریانی شبکیه، از جمله آماروزیس فوگاکس. خطر سکته مغزی در چند روز اول پس از حمله ایسکمیک گذرا (TIA) نسبتاً بالا است و در ۳ سالگی در ۲۵٪ موارد رخ میدهد. تشخیص فیبریلاسیون دهلیزی از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا ممکن است بستری برای ضد انعقاد اندیکاسیون داشته باشد.
نکته ارزیابی فوری قلبی-عروقی توسط متخصص در بیمار مبتلا به انسداد شریان شبکیه به منظور کاهش خطر سکته مغزی یا رویداد مشابهی که در چشم دیگر رخ میدهد، ضروری است.
بسیاری یا اکثر بیماران از قبل از عوامل خطر عروقی و/یا بیماری خود آگاه خواهند بود.
آزمایشهای اضافی زیر را میتوان به صورت هدفمند در برخی بیماران، به ویژه اگر جوانتر و بدون عوامل خطر قلبی-عروقی شناخته شده باشند، یا اگر تصویر بالینی غیرمعمول باشد، در نظر گرفت (شکل 13.38A و B).
شکل ۱۳.۳۷ آمبولیهای شبکیه. (A) پلاک هولنهورست؛ (B) آمبولی فیبرین-پلاکت؛ (C) آمبولی بزرگ فیبرین-پلاکت که از دیسک امتداد یافته است؛ (D) آمبولی کلسیفیه در دیسک. (با تشکر از S Chen – شکل B؛ C Barry – شکل A.)
شکل ۱۳.۳۸ (A) و (B) انسدادهای متعدد دوطرفه شریان شاخهای شبکیه در پلیآرتریت ندوزا.
آماروزیس فوگاکس با از دست دادن دید تکچشمی، گذرا و بدون درد مشخص میشود که اغلب به صورت پردهای که روی چشم پایین میآید، توصیف میشود. گروه مطالعاتی آماروزیس فوگاکس علل را به پنج دسته تقسیم میکند (آمبولیک، همودینامیک، چشمی، عصبی و ایدیوپاتیک)، اما در عمل بالینی معمولاً برای اشاره به از دست دادن دید گذرا با منشأ آمبولیک استفاده میشود. برای بیماران معمول است که از اینکه آیا از دست دادن دید گذرا یکطرفه یک چشم را تحت تأثیر قرار میدهد یا نیمه میدان همیطرفی هر دو (که دومی نشاندهنده ایسکمی مغزی خلفی است تا ایسکمی قدامی) بیاطلاع باشند. از دست دادن دید آمبولیک، که ممکن است کامل باشد، معمولاً چند دقیقه طول میکشد. بهبودی معمولاً با همان الگوی از دست دادن است، اگرچه معمولاً تدریجیتر است. دفعات حملات ممکن است از چند بار در روز تا یک بار در هر چند ماه متغیر باشد. حملات ممکن است گاهی با یک حمله ایسکمیک گذرا مغزی همیطرفی با ویژگیهای عصبی طرف مقابل همراه باشند. بررسی و مدیریت سیستمیک آماروزیس فوگاکس با الگوی آمبولیک، همانند انسداد شریان شبکیه است و باید به دلیل خطر بالای سکته مغزی، فوراً انجام شود.
شکل ۱۳.۳۹ انسدادهای آمبولیک شریان شاخهای شبکیه. (A) انسداد شریان شاخهای فوقانی شبکیه به دلیل آمبولی در دیسک (فلش)؛ (B) FA از (A) که عدم پر شدن شریانی شریان درگیر و هیپوفلورسانس سگمان درگیر به دلیل مسدود شدن فلورسانس پسزمینه توسط تورم شبکیه را نشان میدهد؛ (C) انسداد شریان شاخهای کوچک ماکولا؛ (D) FA از (C) که هیپوفلورسانس را نشان میدهد (فلش). (با تشکر از C Barry – شکلهای A و B؛ S Chen – شکلهای C و D.)
دو بار و سپس در فواصل ماهانه به منظور تشخیص نئوواسکولاریزاسیون در حال شروع، به ویژه در سگمان قدامی. در این صورت، PRP باید همانند CRVO ایسکمیک انجام شود و تزریق داخل زجاجیهای مهارکننده VEGF ممکن است در نظر گرفته شود. مدیریت سیستمیک مناسب حیاتی است.
شریان سیلیورتینال در حدود یک سوم چشمها وجود دارد و خونرسانی شریانی دومی را برای ماکولای مرکزی از گردش خون مژگانی خلفی فراهم میکند. اهمیت اصلی آن این است که میتواند حفظ دید مرکزی را پس از انسداد شریان مرکزی شبکیه تسهیل کند، به شرطی که فووهآ خونرسانی شود.
انسداد شریان شبکیه یک اورژانس است زیرا باعث از دست دادن دید غیرقابل برگشت میشود مگر اینکه گردش خون شبکیه قبل از ایجاد انفارکتوس شبکیه مجدداً برقرار شود. از نظر تئوری، جابجایی به موقع ترومبوز یا آمبولی ممکن است از دست دادن دید بعدی را بهبود بخشد. در مطالعات روی پستانداران، بهبودی نسبی در صورت برگشت ایسکمی در عرض ۴ ساعت امکانپذیر است. زمانی که آسیب غیرقابل برگشت شبکیه رخ میدهد با عدم بهبودی بینایی در انسانها مشخص نیست، اما فرض بر این است که...
شکل ۱۳.۴۰ انسداد شریان مرکزی شبکیه (CRAO). (A) CRAO حاد با «لکه قرمز گیلاسی» در ماکولا؛ (B) CRAO اخیر با «لکه قرمز گیلاسی» و ناحیه کوچکی از شبکیه طبیعی مجاور دیسک؛ (C) CRAO با شریان سیلیورتینال باز؛ (D) FA که مسدود شدن فلورسانس پسزمینه توسط ادم شبکیه اما پرفیوژن طبیعی یک بخش از شبکیه در چشم (C) را نشان میدهد.
حدود ۶ ساعت در مطالعاتی که اثر فعالکننده پلاسمینوژن بافتی بر ترومبولیز را تعیین میکنند، باشد. متأسفانه، درمان معمولاً مؤثر نیست. در دو سوم موارد، حدت بینایی نهایی بدتر از ۶/۱۲۰ است و تنها یک پنجم با حدت بینایی ۶/۱۲ یا بهتر باقی میمانند. گزینههای درمانی مختلف باید قبل از استفاده مورد بحث قرار گیرند، از جمله فقدان شواهد برای سودمندی و خطرات مرتبط. موارد زیر را میتوان در بیمارانی با انسداد کمتر از ۶ ساعت در زمان مراجعه امتحان کرد، اگرچه شواهد برای سودمندی محدود است.
شکل ۱۳.۴۱ انسداد شریان سیلیورتینال. (A) ثانویه به آمبولی؛ (B) FA از (A) که رگ مسدود شده (فلش) و هیپوفلورسانس در ناحیه درگیر به دلیل کاهش پر شدن و پوشانده شدن توسط ادم شبکیه را نشان میدهد؛ (C) همراه با انسداد ورید مرکزی شبکیه؛ (D) همراه با نوروپاتی اپتیک ایسکمیک قدامی. (با تشکر از C Mishra – شکلهای A و B.)
شروع کاهش بینایی میتوانند برای درمان با فعالکننده پلاسمینوژن بافتی داخل وریدی (tPA) در نظر گرفته شوند. شایعترین رژیم مورد استفاده، آلتپلاز داخل وریدی (۰.۹ میلیگرم بر کیلوگرم، با ۱۰٪ داده شده طی ۱ دقیقه و باقیمانده طی ۵۹ دقیقه) است. بیمارانی که تحت این درمان قرار میگیرند باید به طور کامل از مزایا و خطرات درمان مطلع شوند. یک کارآزمایی بزرگ چند مرکزی ترومبولیز داخل چشمی موضعی با فعالکننده پلاسمینوژن بافتی نوترکیب (rtPA) هیچ سودی نسبت به درمان محافظهکارانه که شامل همودیلوشن ایزوولمیک بود، نشان نداد. این یافته ممکن است نشاندهنده سرعت اختلال عملکرد شبکیه باشد که ثانویه به ایسکمی رخ میدهد و شاید مقاومت در برابر انحلال انسداد آمبولیک در مقابل ترومبوتیک باشد.
نکته برای کاهش خطر سکته مغزی و بیماری ایسکمیک قلبی، عوامل خطر سیستمیک مسئول انسداد شریان مرکزی شبکیه باید تعیین و درمان شوند.
شناسایی یک آمبولی شبکیه در معاینه روتین یک بیمار مسن بدون علامت غیرمعمول نیست. این نشاندهنده افزایش قابل توجه خطر سکته مغزی و بیماری ایسکمیک قلبی است و مدیریت باید شامل ارزیابی و درمان عوامل خطر مورد بحث در بالا باشد. آستانه بالاتری برای جراحی کاروتید مناسب است.
سندرم ایسکمیک چشمی (OIS) ناشی از هیپوپرفیوژن مزمن چشمی ثانویه به تنگی شدید (بیش از ۹۰٪) کاروتید همیطرفی آترواسکلروتیک است. این بیماری به طور معمول بیماران مسن را تحت تأثیر قرار میدهد و ممکن است با دیابت، فشار خون، بیماری قلبی-عروقی و مغزی-عروقی همراه باشد. نسبت مرد به زن حدود ۲:۱ است. مرگ و میر پنج ساله حدود ۴۰٪ است، که اغلب از بیماری قلبی است. OIS، همراه با CRVO غیرایسکمیک، گاهی اوقات «رتینوپاتی استاز وریدی» نامیده میشود اما احتیاطآمیز است که از این اصطلاح اجتناب شود.
OIS در ۸۰٪ موارد یکطرفه است. علائم متغیر و ممکن است خفیف باشند به طوری که بیماری نادیده گرفته شده یا به اشتباه تشخیص داده شود.
شکل ۱۳.۴۲ سندرم ایسکمیک چشمی که تأخیر در پر شدن شریانی-وریدی را نشان میدهد. (A) اتساع ورید، تنگی آرتریول، چند خونریزی پراکنده شعلهای و اگزودای سخت، و ادم دیسک؛ (B) FA اولیه (۲۰ ثانیه) و (C) FA فاز اولیه (۳۵ ثانیه) که تأخیر در پر شدن کوروئید و عبور طولانی شریانی-وریدی را نشان میدهد؛ (D) FA فاز تأخیری (۵ دقیقه) که هایپرفلورسانس دیسک و اطراف عروق، با هایپرفلورسانس نقطهای در قطب خلفی به دلیل نشت را نشان میدهد.
جراحی زمانی که قبل از شروع ایسکمی شدید چشمی انجام شود، سود بیشتری دارد.
فشار خون شریانی سیستمیک شایع است. علاوه بر قلب، کلیهها و مغز، چشم نیز اغلب تحت تأثیر فشار خون قرار میگیرد. اثرات چشمی را میتوان در شبکیه، کوروئید و عصب بینایی مشاهده کرد. پاسخ اولیه شریانچههای شبکیه به فشار خون سیستمیک، انقباض عروقی است که در افراد مسن به دلیل اسکلروز غیرارادی که باعث افزایش سفتی میشود، کمتر مشخص است. آرتریولواسکلروز به سخت شدن و از دست دادن خاصیت ارتجاعی دیواره عروق کوچک اشاره دارد که بارزترین تظاهر آن فرورفتگی شریانی-وریدی (AV nipping) در نقاط تقاطع است. وجود این علامت احتمال میدهد که فشار خون برای سالها وجود داشته است، حتی اگر فشار خون در حال حاضر کنترل شده باشد. تغییرات خفیف شریانی-وریدی ممکن است در غیاب فشار خون دیده شود. در فشار خون پایدار، سد خونی-شبکیهای داخلی مختل میشود و افزایش نفوذپذیری عروق منجر به خونریزیهای شعلهای شکل شبکیه و ادم میشود.
شکل ۱۳.۴۳ رتینوپاتی هایپرتانسیو. (A) تنگشدگی منتشر آرتریولی؛ (B) تنگشدگی کانونی آرتریولی (فلش)؛ (C) فشردگی شریانی-وریدی (arrow)؛ (D) نمای 'سیم مسی'؛ (E) رتینوپاتی درجه ۳ همراه با نمای ستارهای ماکولا؛ (F) رتینوپاتی هایپرتانسیو درجه ۴ که لکههای وسیع کاتن-وول و تورم خفیف دیسک را نشان میدهد.
شکل ۱۳.۴۴ پرپیچوخمی عروقی. (A) پرپیچوخمی انتخابی وریدی – شریانچهها تحت تأثیر قرار نگرفتهاند؛ (B) پرپیچوخمی ترکیبی شریانچهای و ونولی. (با تشکر از اس چن – شکل B.)
شکل ۱۳.۴۵ کروئیدوپاتی هایپرتانسیو. (A) خطوط سیگریست (فلش)؛ (B) لکههای الشنیگ.
به ویژه شرایط مرتبط با جریان عروقی بالا و پایین.
کروئیدوپاتی هایپرتانسیو نادر است اما ممکن است در نتیجه یک بحران حاد فشار خون (فشار خون تسریعشده) در بزرگسالان جوان رخ دهد.
PAMM یک بیماری غیرشایع ماکولا است که عمدتاً در افراد ۶۰ تا ۷۵ ساله رخ میدهد، احتمالاً به عنوان عارضهای از بیماری میکرواسکولار شبکیه یا بیماری عروقی سیستمیک. در افراد جوانتر، هیچ علتی ممکن است یافت نشود. بیمار متوجه یک اسکوتوم مثبت ناگهانی نزدیک به نقطه فیکساسیون در یک چشم میشود و هیچ علامت بینایی یا چشمی دیگری ندارد. معاینه فوندوس، نواحی سفید رنگ ظریف پارافووهآل در داخل شبکیه را نشان میدهد. هنگامی که اسکن OCT در فاز حاد انجام میشود، یک نوار پلاکمانند و هایپررفلکتیو در سطح لایه هستهای داخلی دیده میشود، با شبکیه خارجی طبیعی (شکل ۱۳.۴۶). بهبود نسبی شایعترین نتیجه است، اگرچه گاهی اوقات بهبود کامل نیز ممکن است رخ دهد. تشخیص افتراقی اصلی، نورورتینوپاتی حاد ماکولا است که با OCT میتوان آن را رد کرد (به فصل ۱۲ مراجعه کنید). درمانی وجود ندارد. بیماریهای سیستمیک مانند فشار خون شریانی و دیابت باید رد شوند.
هموگلوبینوپاتیهای داسیشونده توسط یک یا چند هموگلوبین غیرطبیعی ایجاد میشوند که گلبولهای قرمز را وادار به اتخاذ شکلی غیرعادی (شکل ۱۳.۴۷) تحت شرایط استرس فیزیولوژیک مانند هیپوکسی و اسیدوز میکنند، که منجر به انسداد عروقی میشود. هموگلوبینهای جهشیافته S و C را میتوان در ترکیب با هموگلوبین طبیعی بزرگسالان A یا، کمتر شایع، با سایر انواع هموگلوبین جهشیافته یافت. رتینوپاتی میتواند در بیماری سلول داسیشکل (هموزیگوت برای هموگلوبین جهشیافته S، یعنی SS)، بیماری سلول داسیشکل C (SC - محتملترین نوع برای ایجاد رتینوپاتی شدید) و بیماری تالاسمی سلول داسیشکل رخ دهد. این بیماری در بیماران با صفت سلول داسیشکل (SA - در ۱۰٪ آفریقایی-آمریکاییها یافت میشود) نادر است، مگر اینکه بیماری سیستمیک همزمان دیگری مانند دیابت یا یک اختلال التهابی وجود داشته باشد. از مهارکنندههای کربنیک انیدراز (CAI) باید در این اختلالات اجتناب شود زیرا میتوانند باعث داسیشدن و انسداد عروقی شوند.
شکل ۱۳.۴۶ ماکولوپاتی حاد میانی پاراسنترال (PAMM) در یک زن ۷۴ ساله با فشار خون شدید. OCT در فاز حاد یک نوار پلاکمانند و هایپررفلکتیو در سطح لایه هستهای داخلی (INL) (فلش) را نشان میدهد که از شبکیه خارجی در امان است. (با تشکر از جی کونتوس.)
ایجاد رتینوپاتی پرولیفراتیو معمولاً تدریجی است، بدون هیچ علامتی، مگر اینکه خونریزی زجاجیه یا جداشدگی شبکیه رخ دهد.
شکل ۱۳.۴۷ چندین سلول داسیشکل (فلشها) در یک اسمیر محیطی از بیماری با آنمی سلول داسیشکل هموزیگوت (HbSS).
شکل ۱۳.۴۸ رتینوپاتی غیرپرولیفراتیو سلول داسیشکل. (A) هایپرپلازی RPE ('انفجار خورشیدی سیاه') و خونریزیهای پیششبکیهای ('لکه سالمون') (فلش)؛ (B) FA نشاندهنده ایسکمی ماکولا.
تالاسمی یک اختلال ژنتیکی شایع است که در آن یک جهش باعث ایجاد هموگلوبین غیرطبیعی با شکست متعاقب در بلوغ طبیعی گلبولهای قرمز میشود. درگیری چشمی در بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور و تالاسمی اینترمدیا رخ میدهد. تغییرات ناشی از خود بیماری و همچنین درمان با انتقال خون و عوامل شلاتهکننده آهن مانند دسفریوکسامین است. یک مکانیسم اصلی، رسوب بافتی آهن (سیدروز) ناشی از لیز شدن گلبولهای قرمز غیرطبیعی است. ویژگیهای چشمی عمدتاً سگمان خلفی را تحت تأثیر قرار میدهند و غیرپرولیفراتیو هستند، اگرچه خونریزی زجاجیه به ندرت گزارش شده است. اختلال بینایی معمولاً شدید نیست. تظاهرات شامل آب مروارید، پرپیچوخمی عروقی، رگههای آنژیوئید، نوروپاتی اپتیک و لکههای پیگمانته، از جمله تغییرات ماکولار شبیه دیستروفی پترن است. ظاهر فوندوس ممکن است شبیه سودوزانتوما الاستیکوم باشد.
شکل ۱۳.۴۹ رتینوپاتی پرولیفراتیو سلول داسیشکل. (A) آناستوموز شریانی-وریدی محیطی (نئوواسکولاریزاسیون خفیف نیز وجود دارد)؛ (B) نئوواسکولاریزاسیون «بادبزن دریایی»؛ (C) تکثیر فیبروواسکولار وسیع؛ (D) جداشدگی شبکیه محیطی؛ (E) فاز اولیه FA که پر شدن عروق جدید و عدم پرفیوژن وسیع مویرگی شبکیه محیطی را نشان میدهد؛ (F) فاز تأخیری FA که نشت از عروق جدید را نشان میدهد. (با تشکر از کن ک. نیشال – شکل A.)
رتینوپاتی نوزادان نارس (ROP) وضعیتی است که شبکیه در حال رشد نوزادان کموزن هنگام تولد را تحت تأثیر قرار میدهد و یکی از شایعترین علل نابینایی دوران کودکی در سراسر جهان است. علت دقیق ROP نامشخص است، اما به نظر میرسد قرار گرفتن زودهنگام در معرض غلظتهای بالای اکسیژن محیطی یک عامل خطر کلیدی باشد. با روشهای جدید پایش سطح اکسیژن در نوزادان نارس، استفاده از اکسیژن به عنوان یک عامل خطر اصلی اهمیت خود را از دست داده است. بیماری سیستمیک یک عامل خطر اضافی است (به عنوان مثال: آنمی، سپسیس و سطح پایین ویتامین E). در فاز اولیه توسعه ROP، رشد عروق توسط هایپراکسی به تأخیر میافتد، اما متعاقباً هیپوکسی شبکیه، عروقسازی غیرطبیعی را ترویج میکند. شبکیه تا ماه چهارم بارداری هیچ عروق خونی ندارد، زمانی که کمپلکسهای عروقی از عروق هایالوئید دیسک بینایی به سمت محیط رشد میکنند. شبکیه سمت بینی به طور معمول پس از ۸ ماه بارداری به طور کامل عروقدار میشود، در حالی که محیط گیجگاهی در یا تا ۱ ماه پس از تولد عروقدار میشود. اعتقاد بر این است که فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) نقش مهمی در فرآیند عروقسازی ایفا میکند. در کشورهای کمدرآمد، در سالهای اخیر افزایشی در بروز ROP وجود داشته است که با استقرار رژیمهای مراقبت ویژه نوزادان در نوزادان نارس که قبلاً زنده نمیماندند، مطابقت دارد.
یافتههای بالینی در ROP همانطور که در زیر توضیح داده شده است، مطابق با طبقهبندی بینالمللی رتینوپاتی نوزادان نارس ۲۰۲۱ (ICROP، ویرایش سوم) است.
مناطق متحدالمرکز با مرکزیت دیسک بینایی توصیف شدهاند (شکل ۱۳.۵۰). محل خلفیترین عروقسازی یا ضایعه ROP، منطقه را مشخص میکند. اصطلاح «ناچ» (notch) برای توصیف نفوذ ضایعه ROP به میزان ۱-۲ ساعت ساعت به یک منطقه خلفیتر استفاده میشود.
این بخش پاسخ عروقی غیرطبیعی در محل اتصال شبکیه محیطی نابالغ بدون عروق و شبکیه خلفی عروقدار را توصیف میکند. مرحلهبندی برای کل چشم توسط شدیدترین تظاهر تعیین میشود.
دستورالعملهای درمانی در اکثر مراکز بر اساس کارآزمایی بالینی درمان زودهنگام رتینوپاتی نوزادان نارس (ETROP) بازنگری شده است. مفهوم «بیماری آستانه» که قبلاً به عنوان معیار درمان در نظر گرفته میشد، با مداخله زودتر که نتایج را بهبود بخشیده است، جایگزین شده است. نتیجه پس از درمان بسته به شدت بیماری متفاوت است. ۳۰٪ از ROP پرخطر منطقه I نتیجه بینایی نامطلوبی خواهند داشت.
شکل ۱۳.۵۰ درجهبندی رتینوپاتی نوزادان نارس بر اساس محل.
معیارهای رسمی و عوامل خطر و معیارهای غربالگری که در یک کشور ایجاد شدهاند لزوماً در کشور دیگری قابل اعمال نخواهند بود. در اصل، نوزادانی که در سن بارداری ۳۰-۳۲ هفته یا کمتر به دنیا آمدهاند، یا وزن ۱۵۰۰ گرم یا کمتر دارند، باید برای ROP غربالگری شوند. بیماری شدید در سایر نوزادان نارس نیز ممکن است نیاز به غربالگری فوری داشته باشد. این کار شامل افتالموسکوپی غیرمستقیم با لنز ۲۸ D و لنز پانفوندوسکوپیک Volk یا یک دوربین شبکیه با میدان دید وسیع و فرورفتگی دقیق اسکلرا است. غربالگری باید ۴-۷ هفته پس از تولد آغاز شود. بررسی بعدی در فواصل ۱ تا ۳ هفتهای، بسته به شدت بیماری، ادامه مییابد تا زمانی که عروقسازی شبکیه به منطقه III برسد. مردمک در نوزاد نارس را میتوان با سیکلوپنتولات ۰.۵٪ و فنیلافرین ۲.۵٪ گشاد کرد. بیحسی موضعی تزریق میشود و یک اسپکولوم پلکی نوزادی استفاده میشود. پایش، به ویژه برای آپنه، در طول و پس از معاینه ضروری است. حدود ۱۰٪ از نوزادان غربالگری شده نیاز به درمان دارند. عیب انکساری، استرابیسم و آمبلیوپی در کودکان مبتلا به ROP شایعتر هستند و پایش طولانیمدت مورد نیاز است.
تکنیکهایی تکامل یافتهاند که امکان تصویربرداری از نوزادان کوچک را فراهم میکنند (شکل ۱۳.۵۱F).
حدود ۲۰٪ از نوزادان مبتلا به ROP فعال دچار عوارض اسکاراتریسیل میشوند که از بیخطر تا بسیار شدید متغیر است. به طور کلی، هر چه بیماری در زمان برگشت پیشرفتهتر یا خلفیتر باشد، عواقب اسکاراتریسیل بدتر خواهد بود. یافتهها از فیبروز ویترoretinal متوسط و صاف شدن قوسهای عروقی (شکل ۱۳.۵۳A و B) با «کشیدگی» ماکولا و دیسک (شکل ۱۳.۵۳C)، پیشرفت به بافت فیبروواسکولار رترولنتال که میتواند منجر به تشکیل چین داسیشکل شبکیه شود (شکل ۱۳.۵۳D) و جداشدگی شبکیه (شکل ۱۳.۵۳E)، گاهی کامل (شکل ۱۳.۵۳F) و معروف به «فیبروپلازی رترولنتال» (اصطلاحی که در گذشته به طور مترادف با ROP استفاده میشد) متغیر است. گلوکوم زاویه-بسته ثانویه ممکن است به دلیل کمعمق شدن پیشرونده اتاق قدامی ناشی از جابجایی رو به جلوی دیافراگم عنبیه-عدسی به دلیل تشکیل سینشی قدامی ایجاد شود. لنسکتومی و ویترکتومی قدامی ممکن است امتحان شوند، اما نتایج به طور کلی ضعیف هستند.
ماکروآنوریسم شریان شبکیه یک اتساع موضعی یک شریانچه شبکیه است و تمایل به زنان مسن مبتلا به فشار خون (۷۵٪) دارد. دیسلیپیدمی نیز با آن مرتبط است. آنها معمولاً منفرد هستند و ۹۰٪ فقط یک چشم را درگیر میکنند.
شکل ۱۳.۵۱ مرحلهبندی رتینوپاتی فعال نوزادان نارس. (A) مرحله ۱ – خط مرزبندی (فلش)؛ (B) مرحله ۲ – برجستگی (فلش)؛ (C) مرحله ۳ – برجستگی با تکثیر عروقی خارج شبکیهای؛ (D) مرحله 4A – جداشدگی جزئی شبکیه خارج از فووهآ؛ (E) بیماری «پلاس»؛ (F) روش تصویربرداری از نوزاد. (با تشکر از سی کی پاتل.)
شکل ۱۳.۵۲ درمان رتینوپاتی نوزادان نارس. (A) لیزر افتالموسکوپی غیرمستقیم دوچشمی روی سر تحت بیهوشی عمومی؛ (B) ظاهر بلافاصله پس از فوتوکوآگولاسیون لیزری برای بیماری نوع ۱. (با تشکر از اس چن.)
لیزر زیرآستانهای ممکن است به اندازه فوتوکوآگولاسیون استاندارد مؤثر باشد. ممکن است چندین ماه طول بکشد تا ادم و اگزودا به طور کامل جذب شوند.
تلانژکتازی مویرگی شبکیه نسبتاً شایع است. بیشتر موارد به صورت ثانویه به یک بیماری دیگر شبکیه، معمولاً شامل التهاب یا اختلال عروقی ایجاد میشوند؛ به عنوان مثال، رتینوپاتی دیابتی (DR) و انسداد ورید شبکیه (RVO). تلانژکتازی اولیه شبکیه شامل گروهی از ناهنجاریهای عروقی شبکیه نادر، ایدیوپاتیک، مادرزادی یا اکتسابی است که با اتساع و پرپیچوخمی عروق خونی شبکیه، آنوریسمهای متعدد، نشت عروقی و رسوب اگزوداهای سخت مشخص میشود. تلانژکتازی شبکیه بستر مویرگی را درگیر میکند، اگرچه شریانچهها و ونولها نیز ممکن است درگیر شوند (شکل ۱۳.۵۶).
این مورد در فصل ۱۴ توضیح داده شده است.
بیماری کوتز یک تلانژکتازی ایدیوپاتیک شبکیه است که به طور کلی در اوایل کودکی رخ میدهد. این بیماری با اگزوداسیون داخل شبکیهای و زیرشبکیهای همراه است.
شکل ۱۳.۵۳ رتینوپاتی اسکاراتریسیل نوزادان نارس. (A) صاف شدن قوسهای عروقی؛ (B) فیبروز شبکیه همراه با صاف شدن عروق گیجگاهی فوقانی؛ (C) «کشیدگی» دیسک و ماکولا؛ (D) چین داسیشکل شبکیه؛ (E) بافت فیبروواسکولار رترولنتال و جداشدگی نسبی شبکیه؛ (F) جداشدگی کامل شبکیه.
شکل ۱۳.۵۴ ماکروآنوریسم شریان شبکیه. (A) همراه با اگزودا؛ (B) ماکروآنوریسم گیجگاهی فوقانی (فلش) همراه با خونریزی پیششبکیهای (رتروهایالوئید)؛ (C) خونریزی زیرشبکیهای (تیرهتر) و داخلشبکیهای (قرمز روشنتر)؛ (D) فاز وریدی اولیه FA از (C)، که هایپرفلورسانس ماکروآنوریسم را نشان میدهد که توسط هایپوفلورسانس ناشی از پوشانده شدن توسط خون احاطه شده است. (با تشکر از اس چن – شکلهای C و D.)
اگزوداسیون زیرشبکیهای و مکرراً جداشدگی اگزوداتیو شبکیه، بدون علائم کشش ویترئورتینال. حدود ۷۵٪ از بیماران مرد هستند و ۹۵٪ درگیری فقط یک چشم را دارند. تظاهر بیماری اغلب در دهه اول زندگی است. اگرچه به طور واضح ارثی نیست، اما ممکن است یک استعداد ژنتیکی دخیل باشد، زیرا حداقل برخی از بیماران دارای جهش سوماتیک در ژن NDP هستند که در بیماری نوری نیز جهش یافته است. اکنون در نظر گرفته میشود که آنوریسمهای میلیاری لبر، که قبلاً به عنوان یک بیماری مجزا در نظر گرفته میشد، شکل خفیفتری از همان بیماری را نشان میدهند که بعدها با الگوی موضعیتر ظاهر میشود و پیشآگهی بینایی بهتری دارد. تشخیص افتراقی از سایر علل لکوکوریا در کودکان، به ویژه رتینوبلاستوما، مهم است. سایر بیماریهای شبکیه که ممکن است با بیماری کوتز اشتباه گرفته شوند، ویترورتینوپاتی اگزوداتیو فامیلیال، همانژیومهای شبکیه در سندرم فون هیپل-لینداو و ROP هستند. پیشآگهی متغیر است و به شدت درگیری در زمان مراجعه بستگی دارد. کودکان کوچکتر اغلب سیر بالینی تهاجمیتری دارند.
شکل ۱۳.۵۵ تظاهرات تأخیری ماکروآنوریسم شریان شبکیه. (A) پسرفت خود به خودی؛ (B) بلافاصله پس از اعمال لیزر برای احاطه کردن ماکروآنوریسم به منظور کاهش نشت مزمن؛ (C) تصویر بدون قرمزی که خونریزی زیرشبکیهای، داخل شبکیهای و لایه فیبر هنله را نشان میدهد (فلش)؛ (D) همان بیمار ۱۲ ماه بعد که جذب خود به خودی خون را نشان میدهد (فلش به ماکروآنوریسم اشاره دارد).
شکل ۱۳.۵۶ تلانژکتازی اولیه شبکیه. (A) اگزوداسیون حلقوی (سرسینه)؛ (B) FA متناظر که هایپرفلورسانس را در مناطق متعدد نشان میدهد.
شکل ۱۳.۵۷ بیماری کوتز. (A) لکوکوریا؛ (B) تلانژکتازی شبکیه و تغییرات آنوریسمی شریانچهای (فلش)؛ (C) اگزوداهای داخل شبکیهای؛ (D) درگیری پیشرونده؛ (E) فاز وریدی FA که هایپرفلورسانس تلانژکتازی را نشان میدهد؛ (F) فاز تأخیری FA که هایپرفلورسانس گسترده به دلیل نشت و رنگگیری را نشان میدهد. (با تشکر از سی باری – شکلهای D–F.)
شکل ۱۳.۵۸ (A) اگزوداها در بیماری کوتز نسبتاً خفیف؛ (B) بهبود چندین ماه پس از فوتوکوآگولاسیون لیزری.
شکل ۱۳.۵۹ بیماری ایلز. (A) غلافدار شدن و انسداد عروق محیطی؛ (B) نئوواسکولاریزاسیون محیطی؛ (C) انسداد عروقی، خونریزی و اسکارهای لیزری موضعی؛ (D) FA از (C) که نواحی عدم پرفیوژن مویرگی و نئوواسکولاریزاسیون را نشان میدهد. (با تشکر از اس آر راتینام – شکلهای C و D.)
بیماری ایلز یک پریفلبیت انسدادی محیطی ایدیوپاتیک است. این بیماری در سفیدپوستان نادر است اما یک علت مهم موربیدیتی بینایی در مردان جوان جنوب آسیا است. این بیماری با سه مرحله همپوشان - التهابی، انسدادی و نئوواسکولار شبکیه - مشخص میشود و عمدتاً با معاینه بالینی تشخیص داده میشود. خونریزی مکرر زجاجیه ممکن است در مراحل بعدی رخ دهد. پیشآگهی بینایی در اکثر موارد خوب است. حساسیت بیش از حد به پروتئین توبرکولار ممکن است در اتیولوژی مهم باشد، اما شواهد متناقض است. برخی بیماران ممکن است واسکولیت توبرکولار داشته باشند.
رتینوپاتی ناشی از تشعشع ممکن است به دنبال درمان تومورهای داخل چشمی با پلاکتدرمانی (براکیتراپی) یا پرتودرمانی با پرتو خارجی بدخیمیهای اربیتال یا نازوفارنژیال ایجاد شود. این بیماری با تغییرات میکرواسکولار تأخیری شبکیه مشخص میشود که با از دست دادن سلولهای اندوتلیال، انسداد مویرگی و تشکیل میکروآنوریسم همراه است. بیماران مبتلا ممکن است دچار آب مروارید و کراتوپاتی نیز شوند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این بیماری در افراد با استعداد ژنتیکی بیشتر رخ میدهد. فاصله زمانی بین قرار گرفتن در معرض و بیماری متغیر و غیرقابل پیشبینی است، اگرچه معمولاً بین ۶ ماه تا ۳ سال است. ارتباط مستقیمی با دوز تشعشع وجود دارد.
شکل ۱۳.۶۰ رتینوپاتی ناشی از تشعشع. (A) ناهنجاریهای میکرواسکولار، لکههای کاتن-وول و خونریزیها؛ (B) درگیری شدید ماکولا؛ (C) FA از ضایعات آنوریسمی و تلانژکتاتیک همراه با عدم پرفیوژن مویرگی شبکیه و نشت با اگزوداسیون؛ (D) FA که عدم پرفیوژن شدید مویرگی شبکیه و ناهنجاریهای میکرواسکولار را نشان میدهد؛ (E) عروق جدید دیسک و انسداد شریانی، ناهنجاریهای میکرواسکولار و خونریزیها؛ (F) پاپیلوپاتی و لکههای کاتن-وول به دنبال درمان ملانوم کوروئید. (با تشکر از سی باری – شکل B.)
رتینوپاتی پورچر ممکن است به دنبال ترومای شدید، به ویژه ترومای فشاری قفسه سینه، استخوان بلند یا سر، رخ دهد و شامل انسداد و ایسکمی مرتبط با آسیب میکرواسکولار است. تصور میشود که این بیماری ناشی از آمبولی و در برخی موارد انسداد عروقی ناشی از مکانیسمهای دیگر مانند تجمع گلبولهای سفید با واسطه کمپلمان باشد. هنگامی که از علل دیگری غیر از تروما (مانند آمبولی چربی یا مایع آمنیوتیک، پانکراتیت حاد، پرهاکلامپسی، واسکولیت سیستمیک) ناشی شود، گاهی به آن «رتینوپاتی شبه پورچر» گفته میشود. تظاهر آن با کاهش دید ناگهانی دوطرفه، معمولاً به ۶/۶۰ یا بدتر است. لکههای سفید سطحی متعدد یکطرفه یا دوطرفه در شبکیه - انفارکتوسهای بستر مویرگی که به عنوان لکههای پورچر شناخته میشوند (شبیه لکههای بزرگ کاتن-وول) (شکل ۱۳.۶۱A) دیده میشوند که اغلب با خونریزیهای سطحی اطراف پاپیلا (شکل ۱۳.۶۱B)، لکههای معمول کاتن-وول و تورم دیسک همراه هستند. افزایش سطح کمپلمان 5a در جایی که سابقه تروما وجود ندارد، تشخیصی است. تغییرات حاد فوندوس معمولاً در عرض چند هفته برطرف میشوند، اما تنها بخش کوچکی از بیماران دید طبیعی خود را باز مییابند. درمان علت زمینهای همیشه ممکن نیست.
مانور والسالوا شامل بازدم قوی در برابر گلوت بسته است، که باعث افزایش ناگهانی فشار داخل قفسه سینه و داخل شکم میشود (مانند وزنهبرداری، باد کردن بادکنک). افزایش ناگهانی فشار وریدی ممکن است باعث پارگی مویرگهای پریفووهآل شود که منجر به خونریزی پیشماکولار با شدتهای مختلف میشود (شکل ۱۳.۶۲A و B). خونریزی زجاجیه نیز ممکن است رخ دهد. درمان با تحت نظر گرفتن است، یا در برخی موارد ممبرانوتومی با لیزر Nd:YAG.
لیپمی رتینالیس یک بیماری نادر است که با تغییر رنگ سفید-کرمی عروق خونی شبکیه (شکل ۱۳.۶۳) در برخی از بیماران مبتلا به هایپرتریگلیسیریدمی مشخص میشود. در موارد خفیف، فقط عروق محیطی تحت تأثیر قرار میگیرند، اما در موارد شدید، فوندوس رنگی شبیه سالمون به خود میگیرد. مشاهده سطوح بالای شیلومیکرونها در عروق خونی دلیل ظاهر فوندوس است.
حدت بینایی معمولاً طبیعی است اما دامنه الکترورتینوگرام ممکن است کاهش یابد.
لوسمیها بدخیمیهای سلولهای بنیادی خونساز هستند که با تکثیر غیرطبیعی گلبولهای سفید همراه است. لوسمی حاد با جایگزینی مغز استخوان با سلولهای نارس (بلاست) مشخص میشود. لوسمی مزمن، حداقل در ابتدا، با لکوسیتهای به خوبی تمایزیافته (بالغ) همراه است و تقریباً به طور انحصاری در بزرگسالان رخ میدهد. چهار نوع اصلی لوسمی عبارتند از:
درگیری چشمی در اشکال حاد شایعتر از اشکال مزمن است و تقریباً هر ساختار چشمی ممکن است درگیر شود. انفیلتراسیون لوسمیک اولیه نادر است. تغییرات ثانویه مانند موارد مرتبط با آنمی، ترومبوسیتوپنی، هایپرویسکوزیتی و عفونتهای فرصتطلب شایعتر هستند و شامل خونریزی داخل چشمی، عفونت و انسداد عروقی میباشند.
شکل ۱۳.۶۱ رتینوپاتی پورچر. (A) لکههای پورچر؛ (B) لکهها و خونریزیها.
شکل ۱۳.۶۲ رتینوپاتی والسالوا. (A) کوچک؛ (B) بزرگ.
شکل ۱۳.۶۳ لیپمی رتینالیس.
آنمیها گروهی از اختلالات هستند که با کاهش تعداد گلبولهای قرمز در گردش یا کاهش میزان هموگلوبین در هر سلول، یا هر دو، مشخص میشوند. تغییرات شبکیه در آنمی معمولاً بیخطر بوده و به ندرت اهمیت تشخیصی دارند.
شکل ۱۳.۶۴ لوسمی. (A) خونریزیهای شعلهای متعدد و لکههای راث؛ (B) پس از پیوند مغز استخوان که عمدتاً لکههای کاتن-وول را نشان میدهد؛ (C) خونریزی پیشماکولار؛ (D) خونریزی بزرگ رتروهایالوئید – یک لایه جداگانه از گلبولهای سفید مشهود است؛ (E) لکه راث؛ تصور میشود مرکز سفید آن فیبرین منعقد شده باشد (فلش)؛ (F) لکه راث (فلش) با خونریزی اطراف. (با تشکر از سی باری – شکل A؛ اس چن – شکلهای C و D.)
شکل ۱۳.۶۵ گسترش خون در لوسمیها. (A) آسپیراسیون مغز استخوان در لوسمی میلوئیدی حاد که سلولهای بلاست نارس را نشان میدهد؛ (B) گسترش خون محیطی در لوسمی لنفوسیتی مزمن که لنفوسیتهای بالغ زیادی را نشان میدهد.
شکل ۱۳.۶۶ تغییرات فوندوس در اختلالات هماتولوژیک. (A) نئوواسکولاریزاسیون محیطی شبکیه در لوسمی میلوئیدی مزمن؛ (B) رسوب کوریورتینال لوسمیک؛ (C) ظاهر «پوست پلنگی» به دلیل انفیلتراسیون کوروئید در لوسمی مزمن؛ (D) خونریزیهای پراکنده ثانویه به ترومبوسیتوپنی.
شکل ۱۳.۶۷ لوسمی حاد. (A) درگیری اربیت؛ (B) سودوهایپوپیون.
شکل ۱۳.۶۸ هایپرویسکوزیتی. (A) خونریزیهای شبکیه و اتساع و قطعهقطعه شدن شدید وریدها؛ (B) خونریزیهای شبکیه، لکههای کاتن-وول و اتساع خفیف وریدها.
وضعیتهای هایپرویسکوزیتی گروه متنوعی از اختلالات نادر هستند که با افزایش ویسکوزیته خون به دلیل پلیسیتمی یا پروتئینهای غیرطبیعی پلاسما مشخص میشوند.